جزئیات بازی این جنگ من
به گزارش مجله سفرنامه ترکیه، بازی این جنگ من در بستر Android,Ios,Nintendo,Mac,Windows و با سبک استراتژی - اکشن ماجرایی توسط 11 Bit Studios تولید شده است که با موضوعی خلاق، بیشتر نوجوانان مذکر را به سمت خود کشانده و می خواهد بداند که آیا کاربران می توانند در شهر جنگ زده ای که نشان چندانی از حیات در آن باقی نمانده است، دوام بیاورند.
به گزارش خبرنگاران به نقل از خبرنگاران،در ادامه می توانید داستان این بازی را که مخاطبان باید بدانند بخوانید:
آخرین لحظات زندگی زنی را تماشا می کنم که اراده اش برای زندگی را از دست داده، کاری هم از دست من جز تماشا بر نمی آید. کاتیا برای تحصیل به خارج از کشور رفته بود، و حال که برگشته با کشوری درگیر جنگ روبرو شده و مردمی که برای زنده ماندن باید شهر را زیر و رو کنند تا شاید آنقدر غذا و دارو پیدا کنند که یک روز دیگر زنده بمانند.
اما چرخ زدن در شهر جنگ زده همیشه هم فایده ای ندارد، گاهی اوقات هیچ چیز پیدا نمی کنی؛ پاول از فرط خونریزی، ابتدا بی حال شد و در نهایت جان خود را از دست داد.
سوتا، که برای این جماعت حکم مادر را داشت مریض شد و به احتمال زیاد آنفولانزا دارد، چون چوب و سوخت کافی نداشتند که خانه را گرم کنند، حال سوتا هر روز بدتر و بدتر می شد.
جستجوی دارو با کشتن سایر افراد، برای نجات دادن جان دوست
کاتیا در جستجوی دارو به یکی از خانه های اطراف سرک کشید و این بار دارو هم پیدا کرد، در خانه ای که متعلق به یک زوج پیر بود، با چاقویی در دست یواشکی خودش را به دستشویی خانه رساند، اما پیرمرد متوجه سر و صدایی شد و به دستشویی آمد و کاتیا را دید. به کاتیا التماس کرد که دارو ها را نبرد، چون دارو هامتعلق به همسر مریضش است و کاتیا آدم بدی نیست، اما اگر می خواست سوتا را نجات دهد، به این دارو نیاز داشت.
کاتیا درمانده بود و خیلی دیر شده بود و سوتا نجات پیدا نکرد. کاتیا از فرط افسردگی و گرسنگی به زانو درآمد، هیچ کاری نمی کرد و من با عصبانیت روی دکمه خوراکی کلیک می کردم، به امید اینکه شاید کاتیا کمی غذا بخورد و جان دوباره بگیرد، اما کاتیا تمام این فرمان های من را نادیده می گرفت.
به نظرم داشت با این کنار می آمد که تمام این تلاش ها برای زنده ماندن بی فایده است. منتظر نشدم تا او هم بمیرد و صفحه خاتمهی بازی را ببینم، من هم از بازی خارج شدم و به همین فکر افتادم که چقدر همه چیز بی فایده است.
این جنگ من کنکاشی است در واقعیت های دهشتناک و رعب آور زندگی در شهری جنگ زده، مکانیزم بازی شامل مدیریت منابع (مکانیزمی شبیه بسکمک از بازی های ژانر وحشت و بقا) و جستجو برای منابع (شبیه بازی های تاکتیکی مثل کاماندوز) بسیار ساده است و پیام بازی را به خوبی منتقل می کند: در شهر جنگ زده مدرن مردم بی گناه به اندوه بارترین و دردناک ترین وضع می میرند.
هر روز در بازی به دو بخش تقسیم می شود، در روشنایی روز، شخصیت های بازی مجبورند در خانه بمانند، چون اگر بیرون بروند هدف تک تیرانداز ها می شوند.
گرافیک بازی این جنگ من چگونه است؟
خانه در واقع خانه ای چند طبقه است که از کنار دیده می شود و از نظر گرافیکی شبیه به سیاه قلمی است که با دست کشیده شده است. بازی گویی نسخه ای تیره و تار از بازی سیمز (Sims) است و شخصیت های بازی با کلیک موشواره کنترل می شوند و می توان به آن ها فرمان داد تا کار های مختلفی را انجام دهند.
فرمان ها شامل چیز هایی مثل غذا درست کردن، ساخت و ساز، تمیز کاری، جستجوی خرت و پرت ها برای پیدا کردن چیز های مفید یا کمک به همدیگر است، به علاوه می توان از شخصیت های دیگر مراقبت کرد، چه از نظر پزشکی و با دارو و پانسمان، چه از نظر روانی، با صحبت و درد و دل کردن، البته تمام این کار ها نیازمند این است که لوازم مورد نیاز را داشته باشید.
این لوازم را هم باید در طول شب جمع کنید و شب که می شود، بعضی شخصیت های بازی می توانند بیرون بروند و دنبال آذوقه و دارو بگردند و باقی شخصیت ها هم می توانند یا استراحت کنند و یا نگهبانی بدهند.
مکان هایی که می توان در آنجا به دنبال آذوقه و دارو گشت شامل زاغه های حاشیه شهر، مدرسه ها، بیمارستان ها، کلیسا ها، و چند جای دیگر است و جا هایی که آذوقه بیشتری در آنجا یافت می شود، جا هایی هستند که یا ساکنانی در آن زندگی می کنند یا نگهبان دارند و در جا هایی هم که امن تر هستند، چیز زیادی پیدا نمی شود.
در بخش شب، بخش جستجو، جا هایی که خارج از میدان دید شخصیت بازی است در مه فرو می رود و این امر به جستجو تنش و اضطراب اضافه می کند و اگر راه بروید سر و صدای کمی ایجاد می کنید، اما سرعت تان هم کم است، اگر بدوید، خطر اینکه سر و صدا توجه دیگران را به شما جلب کند زیاد می شود.
سر و صدا ها با دایره های قرمز رنگی که مثل موج از مکان تولید صدا منشعب می شوند در تصویر نمایش داده می شوند و اگر شخصیت هایی که توسط شما کنترل نمی شوند صدایی بشنوند یا لحظه ای شما را ببینند، برای بازرسی اوضاع دست به کار می شوند. آن هایی که بی دفاع هستند فرار می کنند و بعضی ها هم سعی می کنند با شما معامله کنند و بعضی دیگر هم تلاش می کنند شما را به قتل برسانند.
سرعت روایی بازی در ابتدا، در روز ها کند می شود و شب ها شتاب می گیرد، ولی هر چه به پیش می رویم و روز ها می گذرند، به خصوص وقتی بیشتر جا های امن تر را گشته اید و فقط جا های خطرناک برای جستجو باقی مانده و سلاحی هم ندارید، فضای خفه کننده زندگی در شهری جنگ زده شما را در خود غرق می کند.
بر خلاف بیشتر بازی ها، به خصوص بازی های AAA شخصیت های بازی قهرمانان شکست ناپذیری نیستند که می توانند تمام جهان را یک تنه به چالش بکشند و برعکس، شخصیت ها به شدت شکننده اند.
در جریان بازی هرگز احساس امنیت نمی کنید و چه در حال غارت یک خانه متروکه باشید یا زندگی تان را کف دستتان بگیرید و بروید تا از یک هتل پر از آدم مسلح دزدی کنید، همیشه این احساس را دارید که همه چیز می تواند در یک چشم به هم زدن از این رو به آن رو شود و جانتان را از دست بدهید.
تمام این ویژگی ها بازی را تا حدی غیر قابل تحمل می کند. احساس ناچاری و درماندگی همیشه با شما هست و هیچ وقت به اندازه کافی غذا برای همه ندارید، هر روز زندگی در جهان این بازی، تجربه مبارزه برای خفه نشدن است.
چه نکاتی را باید والدین بدانند
بازی این جنگ من یکی از تأثیرگذارترین بازی های معناگرا در سال های اخیر است و در عین حال بازی بسیار سختی هم هست. جهان بازی گویی پایش را روی گلوی بازیکن گذاشته و فشار می دهد و با هر روزی که می گذرد این فشار را بیشتر و بیشتر می کند و تا جایی پیش می رود که میل به زندگی در جهان بازی در درونتان خاموش شود.
به علاوه باید این را هم بگوییم که این بازی هیچ خاتمه خوشی ندارد: حتی اگر بتوانید از چالش سخت بازی سربلند بیرون بیایید و چند شخصیت، یا حتی همه شخصیت های بازیتان را زنده نگه دارید، جایزه بازی به شما این است که سرنوشت آن ها را پس از خاتمه جنگ بگوید، و سرنوشت بیشتر این شخصیت ها خوش و خرم نیست. هر چه باشد آن ها تجربه ای آسیب زا داشته اند و این نکته ای است که بازی می خواهد به ما نشان دهد.
مکانیزم های اخلاقی و یا مبادله کالا به کالا (هر از گاهی فروشنده ای دوره گرد به خانه شما می آید، یا همسایه ای به شما سر می زند تا با هم چیزی مبادله کنید) طوری طراحی نشده اند که شرایط رو به تباهی شما را بهبود دهند. وقتی فروشنده دوره گرد درب خانه شما را می زند، اهمیتی نمی دهد که دارید می میرید و تنباکوی تند و کهنه شما ارزشی برای او ندارد.
همچنین؛ وقتی بچه های بی چاره به سراغ شما می آیند، اگر دست رد به سینه شان بزنید، تاثیر بدی روی شرایط روانی شخصیت ها خواهد گذاشت و آن ها را غمگین خواهد کرد و ممکن است آن ها را دچار افسردگی کند و حتی به ورطه خودکشی بکشاند.
عجیب نیست که بعد از شبی جستجو در مکان های خطرناک به خانه برگردید و با جسد به دار آویخته یکی دیگر از شخصیت ها روبرو شوید که دیگر تحمل شرایط را نداشته و وقتی وارد مکانی می شوید که ساکنانی دارد، شما نمی توانید پیشنهاد مبادله بدهید. شاید خود شما بخواهید فریاد بزنید که فقط کمی آذوقه می خواهید، اما تا وقتی که ساکنان آن مکان به شما پیشنهاد مبادله ندهند، شما یک دزد هستید.
البته کار خوب می تواند نتایج خوبی در آینده داشته باشد، اما این حس به شما دست می دهد که این نتایج خوب خیلی کوچک هستند و خیلی هم دیر از راه می رسند.
این بازی سرشار از مناظر و رویداد های تلخ، سیاه و مأیوس کننده است. این همه سیاهی و تباهی در فضای ترسیم شده بازی، بدون تردید بازی را برای افراد کمتر از 16 سال نامناسب می سازد.
بازی این جنگ من از دسته بازی هایی است که کاربران نوجوان برای درک بهتر آن نیاز به مشورت و گفت وگو با والدین و مربیان خود دارند و در صورتی که فرزند شما به این بازی پرداخته است، می توانید پیرامون چنین پرسش هایی با او گفت وگو کنید: آیا جنگ زده ها در جهان واقعی به راستی نمی توانند بین تامین کردن نیاز های اولیه شان برای زندگی و حفظ شرافت و کرامت انسانی شان تعادل برقرار کنند؟ آیا همکمک انسان های جنگ زده مخل بقای آن ها خواهد بود؟
جنگ زدگی یک بحران اجتماعی است و درباره آن آثار علمی، ادبی و هنری متعددی در فرهنگ های مختلف به رشته تحریر درآمده اند. روبروه فرهنگ های مختلف با این پدیده متفاوت است و فیلم تأثیرگذار باشو، غریبه کوچک، ساخته بهرام بیضایی که در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران تولید شده است، بر بستر مفهوم جنگ زدگی روایت خود را ساخته است؛ مقایسه فضای معنایی این فیلم با بازی این جنگ من برای آن دسته از نوجوانان ایرانی که این بازی را تجربه کرده اند می تواند بسیار آموزنده باشد.
منبع: جام جم آنلاین